معنی فال نیک
لغت نامه دهخدا
نیک فال. (ص مرکب) خجسته فال. نیک اختر. (ناظم الاطباء). خوش طالع. (فرهنگ فارسی معین). میمون. خجسته. فرخنده:
یافتستی روزگار امروز کن
خویشتن را نیک روز و نیک فال.
ناصرخسرو.
به تدبیر پیران بسیارسال
به دستوری اختر نیک فال.
نظامی.
بدانست پیغمبر نیک فال
که گبر است پیر تبه بوده حال.
سعدی.
فال فال
فال فال. (ق مرکب) بخش بخش. قسمت قسمت. چندتاچندتا. کپه کپه.
- فال فال کردن، کپه کپه کردن.
رجوع به فال شود.
فال
فال. (ع اِ) در عربی فَأل با همزه. شگون. ضد طیره، بمعنی نیک و بد هر دو استعمال نمایند. (منتهی الارب). اغور. آغال. شگون. (ناظم الاطباء):
من این نامه فرخ گرفتم به فال
همی رنج بردم به بسیار سال.
فردوسی.
جهانجوی را آن بد آمد به فال
بفرمود کش سر ببرّند و یال.
فردوسی.
کار گیتی همه بر فال نهاده ست خدای
خاصه فالی که زند چاکر و چون من چاکر.
فرخی.
بر همه شاها ز پی این جمال
قرعه زدم نام تو آمد به فال.
نظامی.
امروز مبارک است فالم
کافتاد نظر بر آن جمالم.
سعدی (طیبات).
|| طالع و بخت. (ناظم الاطباء). اختر. (صحاح). || پیش بینی و عاقبت گویی و غیب گویی. (ناظم الاطباء):
پراندیشه شد نامدار از بهی
ندید اندر او هیچ فال بهی.
فردوسی.
- علم فال، علمی است که بوسیله ٔ آن برخی از حوادث آینده دانسته میشود. و این کار بوسیله ٔ تعبیر کلام مسموع یا گشودن قرآن یا کتب بزرگان مثل دیوان حافظ و مثنوی و نظایر آن که به تفأل شهرت دارد انجام می پذیرد. برخی از علمای دین تفاؤل با قرآن را مجاز شمرده، به گفته ٔ بعضی از صحابه استناد جسته اند که محمد (ص) تفاؤل را دوست میداشت و از تطیر منع می فرمود. (از کشف الظنون).
- فال افکندن، فال زدن. فال گرفتن:
فرستاده ٔ شاه چون این بدید
بیفکند فالی چنان چون سزید.
فردوسی.
- فال ناپلئون گرفتن، کنایه از بیکاری و پریشانی است.
- هم فال و هم تماشا، در تداول امروز بمعنی به یک تیر دو نشان زدن است. به یک کرشمه دوکار.
فال. (اِ) کپه. بخش بخش چیزی (چهارچهاریا بیشتر یا کمتر)، چنانکه گویند: گردو فالی یک قران، یا گردوی تازه فالی صنار. (یادداشت بخط مؤلف).
- فال فال کردن، به توده های جدا قسمت کردن. (یادداشت بخط مؤلف).
|| مچر. یک دانه تخم مرغ که در جایی گذارند تا همه روزه مرغ در آنجا تخم کند. (یادداشت بخط مؤلف).
فارسی به انگلیسی
Auspice
فرهنگ فارسی هوشیار
حل جدول
ترکی به فارسی
فال
فرهنگ فارسی آزاد
فال، به فَأل مراجعه شود، ضعیف،
فرهنگ عمید
هرچه به آن تفٲل بزنند،
پیشبینی و پیشگویی بخت و طالع،
* فال دیدن (زدن، گرفتن): (مصدر لازم) طالع دیدن، از نیک و بد بخت و طالع خود یا دیگری آگاه شدن و از آیندۀ وضع و حال اطلاع یافتن،
* فال نخود: فالی که از طریق چیدن نخود بر زمین و جابهجا کردن آن گرفته میشود،
* فال قهوه: فالی که از روی نقشها و خطوط ته فنجان قهوه گرفته میشود،
واحد شمارش چیزهایی که بهصورت دستهای و انبوه تقسیمبندی میشود: یک فال گردو،
تخممرغی که برای ترغیب به تخم گذاشتن، در زیر مرغ میگذارند،
فرهنگ معین
پیش بینی، پیش گویی، هرچیزی که با آن فال بگیرند، بخت، طالع، هم ~ُ هم تماشا کنایه از: هم کار و هم سرگرمی. [خوانش: [ع. فأل] (اِ.)]
تعبیر خواب
دیدن فال گرفتن به خواب بر سه وجه است. اول: ظفر یافتن بر دشمن. دوم: به مراد رسیدن. سوم: روایی حاجت - امام جعفر صادق علیه السلام
معادل ابجد
191